ای که بهار من تویی بی تو ببین خزان شدم هین تو نشانی ام مجو ، غریب بی نشان شدم
بلبل بی گلم مرا نیست دلیل زندگی فقر نگاه تو که شد نیست شدم فغان شدم
بی تو و با روایتت روز و شبم می گذرد رحم نمی کنی ولی نادیِ اَلاَمان شدم
جام شدم به دست تو بوسه ی تو امید من ریختی ام زمین ولی بر قدمت روان شدم
چون به خدا کنم گله؟چون که هنوز عاشقم عشق تو بس مرا که من زنده ی دو جهان شدم
92/1/20
00:30 بامداد
پ.ن : جالبه ، تصمیم میگیری شب رو بیدار بمونی تا درس بخونی ، بعد ، بعد جای درس خوندن می شینی و خزعبلات بالا رو میگی