الا ای بلبل محزون بخوان آواز این محنت که بود از باغ مه رویان خزانی سهمگین سهمت
تو ای پروانه ی مفتون بسوز از سوز محبوبت وفادار غم یاری ، سماع سوختن رسمت
تو ای معشوقه ی جان ها فدای تو من و ما ها از آن روزی که تابیدی فرو رفتیم در حیرت
به جان ما هواداران ، تورا بر جان ما رحمی مکن ما را رها بی خود که می میریم از حسرت
کلامی ازفضای دل ،صبا بر صاحب منزل رسان این جمله ی مارا ، ندارد انتها عشقت