پانویس : هرچند این تقدیمیات داره زیاد می شه :) ....
ناتانائیل ، از انار برایت بگویم ؟
در آن بازار شرقی ، آن ها را در سبد های حصیری ،
به پشیزی می فروختند.
و انارها از سبد فرو می ریختند.
برخی از آنها را می دیدیم که در میان گرد و خاک می غلتیدند
و کودکان برهنه از زمین جمعشان می کردند.
آب انار ترش مزه است ، همچون آب تمشک های نارس.
و گُلش گویی از موم ساخته شده است ،
و همرنگ میوه ی آن است.
گنجینه ی محفوظ ، جدار کندوها ،
غنای طعم ،
ساختار پنج ضلعی.
پوست می شکافد ؛ دانه ها فرو میریزند ،
گویی قطره های خون است در جامه های لاجوردین ؛
و دانه های دیگر ، قطره های زر ، در دیسهای مفرغین لعابی.
مائده های زمینی-آندره ژید-ترجمه ی مهستی بحرینی
هیچ مرغی را ندیدی آشیان سوزان شود از درخت زندگی آن بی نوا پران شود ؟
هیچ چشمی را ندیدی بهت را نعره زند با سکوتش بی مهابا گریه را خندان شود ؟
هیچ مردی را ندیدی قامتش از بهر غم خم شده کون و مکان ویران شود ؟
هیچ مستی را ندیدی محض ساعاتی درنگ طرد از وادی هشیاران شود ؟
آشیانم سوختی و قامتم خم شد چو دال بهت این مستانگی با دُرد خم درمان شود !
عشق بی نقص از نقیضان بزرگ عالم است
اندک اندک جام زهر تو همین نقصان شود !
13 شهریور 92
1 بام داد
راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند . . .
بی هنگام ناپدید میشوند !
احمد شاملو
منبع : همان منبع پست قبلی :)