ازش می پرسم سختت نیست نقاشیاتو می فروشی ؟ یه پک به سیگارش زده ، یکی از نقاشیاشو نشونم داده ، می گه اسمش "خلوتگاه مشروعه" یا به قول شما ازدواج موقت ! حتی نمی دونم کی کشیدمش...
خودم نمی دونم این نقاشیا رو کی می کشم ، چرا می کشم ، چطور می شکم !
اینو گفت و سرش رو انداخت و ادامه داد کشیدنو....
پ.ن 1 : این احوال مردیه که توی خیابون انقلاب نقاشی هاشو می فروشه ! با یه ظاهر ژولیده ، با یه سیگار همیشه روشن.
پ.ن 2 : منو بابت تیترهای مستهجن ببخشید
پ.ن 3 : امروز مسیر انقلاب تا چهارراه ولیعصر رو دوبار پیاده گز کردم ( 18 دفعه ی دیگه هم ظرفیت داشتم )
یکدم از یاد تو غافل نشده ام چندی است بوسه ات شفای چو من آرزومندی است
بوی باران نیز یاد تو کند زنده و حال اشک آسمان نیز برایم دردی است
پرده ی فغان عاشق نیست جز درد وفا شنو که ضجه های کمانچه گویای پندی است
تیغ بر قلب و نوای خوش یا محبوبم نشانه ی عنایت ز حضرت خداوندی است
تاب زلف یار ، گرد ، بر نای غمین حکم عدم از روز ازل با کمندی است
عجل معجّل و کاسه ی زهر و حسرت وداع در کام مشتاق شیرین تر از هر قندی است
پ.ن : !
من را و لعل نابت ، بوده است گفتگویی می میرم از خمارش گر چاره ای نجویی
دُردی است زهر آلود قعر پیاله هایت مشتاق آن دو چشمم تا فاش خود بگویی
محصور ِ هایِ آهِ عاشق شود ستمکار قول وفا چو دادی باید که ره بپویی
تا ثقل ِ روز ِ محشر درگیر نهی لای ام تا از دلیل فعلت بر عادلان بگویی
روزی که تو بفهمی ، حدّ و حساب حُـــبّم تو می روی به برزخ ، من هم روم به سویی
1392/2/22
23:30
پ.ن : این وبلاگ کم کم داره جای کاغذ های کاهی چرک نویسم رو می گیره
پ.ن2 : دنبال مخاطب نباشید ، هر چند که شعر گفتن و رنج کشیدن لازم و ملزوم همدیگه هستن !
پ.ن 3 : هر کس خوند می تونه یک اسم برای این شعر پیشنهاد کنه
گاهی قاب کردن لحظه ها و میخ کردنشان روی دیوار دل ، اثرات مخربی دارد.
عکس را هم که برداری جای عمیــــق میخ همچنان خواهد ماند
پ.ن : پارسال ، همین موقع ها
پ.ن 2 : با یک دوربین فکستنی ! وقتی از زمین خسته ای ، به بهانه ی نگاه به آسمان....
پ.ن 3 : با اقتباس از حرف بزرگی ؛ دیگران راست نگاه کردند ، من کج نگاه کردن را نیز تجربه کردم
گلچهره ، مپرس ، آن نغمه سرا ، از تو چرا جدا شد.......؟!
تا کی ، خدا می دونه !
پ.ن : گلچهره / آلبوم دل شدگان / شجریان
پ.ن 2 : تمام طول مسیر خونه تا دانشگاه - و بالعکس - (مث گرامافون های قدیمی ) همین داستان بود ، سوزنم گیر کرده !
پ.ن 3: امروز پارکینگ طبقاتی مهرآباد نرفتم ، گرم بود.
پ.ن4 : مرد همیشه سر پا می مونه ، بغض هاشو قورت می ده ، بدون آب
پ.ن5 : فعلا فلسفه ی پوچی غالبه و من مغلوب ، ببخشید که منفی می نویسم
پ.ن 5 : تصمیم گرفتم اهنگ وبلاگو تغییر بدم ! شاید mein gott undo richter شاهکاری از bach بزرگ...
پیام دادم و گفتم، بیا خُوشم میدار...
جواب دادی و گفتی:
کهِ من خوشم،...بی تــو!
سعدیِ شیرازی