با مرور آهنگ های نامجو خاطرات سرکشی های دوران دبیرستان برام زنده شد.
البته امروز بیشتر و بهتر خیلی چیزارو درک می کنم ، به طور مشهودی دارم بزرگ می شم !
انگار کم کم دارم مرد می شم (به بهای مفعول عذاب شدن)
الان می فهمم چرا نامجو این حرفارو زده :))
عشق 15 سانتی از آن تو ...
جلیل شهناز درگذشت
پنجه هایی که شکر می ریخت ، دیگر نمی نوازد
یادش گرامی
پ.ن : هیچوقت یادم نمی ره ، شب عید 91 ، درگذشت جلال ذوالفنون نازنین رو...
هنوز هم دارم با زخمه های سه تارش عروج پیدا می کنم.
و امروز جلیل شهناز .... کاش افسوس تنها یک کلمه بود !
پ.ن 2 : یادداشت کیهان کلهر بیاد استاد شهناز
___________________________
موسیقیمان تنهاست، تنها تر از همیشه،.. درست همان وقتی که پدر میخواست و میخواهد,... بیشتر از همیشه. مگر نه اینکه پدر است که تا سایهاش، نفسش هست همه چیز هست و وقتی نیست شیرازهها آرام آرام از هم میپاشند.
یک یک میروند این بزرگان، پدران، این صاحبان موسیقی و جایشان پرنشدنی،..
خالی همچنان. اما شهناز ... چیز دیگری بود. جناب جلیل شهناز که سالها بود
لقب استاد (که در این دوره بسیار ارزان هم شده) برایش کسر بود، چیز دیگری
بود.
جناب شهناز در مرتبه ای که فقط خاص خودش بود قرار داشت,دارد.
مرتبه ای که خودش با استعداد و کار و خلاقیت و ذوق سرشار آنرا به وجود
آورده بود. مرتبه بالای تار، جای شهناز. مال اوست آنجا..
خداوندگار تار نخواسته و ندانسته معلم موسیقی همه مان بود گرچه به ظاهر
شاگردی نداشت. از فواصل و جمله بندی گرفته تا ذوق و حال و صد چیز دیگر،
معیار بود. مرجع مان بود.... نوای تارش موسیقی خلوت موسیقیدانان بود.
امشب حالی به سه گاه و ابوعطا و شور و دشتی هم نمانده، دلشان برای استاد
جلیل شهناز تنگ خواهد شد که هیچگاه کسی از او خوشتر ننواختشان.
کیهان کلهر
این ،
منم که گم شده ام ؟
یا
تویی ،
که پیدا نمی شوی ؟!
عباس معروفی
پ.ن : عکس بالا کاور یکی از آلبوم های گروه مورد علاقه ام empyrium است.
ما ،
غصههایمان را
شمردیم و به خواب رفتیم
باید هم کابوس میدیدیم...!
رسول یونان
نقاشی "کابوس" اثر نقاش رمانتیک قرن هفدهم، هانری فوسلی
زمزمه ات می کنم ظاهر و باطن تویی لحظه ی یاءسم زخود مژده ی هاتف تویی
قالبم از جان تهی ست ،گرچه نفس می کشم خاتمه ده ناز را همیشه غالب تویی
نغمه ی داوودی و شعر سلیمان ز توست در قدم مهر و حسن همیشه ثابت تویی
کعبه من روی توست ربّ منی یا بتم ؟ گرچه به درگاه عشق همیشه ساجد تویی
نام تو را من به ثلث حک شده بر جان کنم هفت خطی مرا دلیل و باعث تویی
دخت مُغنّی تویی ، شعر من از روح توست سماوات امل را ، آخر و سادس تویی
پ.ن : هفت خط دوتا معنی داره ، اول کسانی که هفت خط خوشنویسی رو مسلط بودن ، دوم کسانی که تا خط هفتم جام مدرج شراب می نوشیدن.حالا هر کدوم رو دوس دارین برداشت کنید.گرچه من هیج کدوم نیستم.
پ.ن 2 : دخت مغنی اشاره به یکی از نه دختر زئوس (Muse ها ) به نام Melpomene الهه ی تراژدی داره
خداوند را به تمامی دل حمد خواهم گفت.
جمیع عجایب تو را بیان خواهم کرد.
در تو شادی و وجد خواهم نمود.نام ترا ای متعال خواهم سرایید
مزامیر داوود نبی-مزمور نهم
پ.ن : دیشب وقتی داشتم صفحات کتاب مقدس رو ورق می زدم ، حقیقتا بیش از همه مزامیر داوود بود که تحت تاثیرم قرار داد.
پ.ن 2 : کتاب مقدس/عهد عتیق/زبور داوود نبی
وکیل ها، دکترها، لوله کش ها، پول مال اینهاست.
نویسنده ها ؟
نویسنده ها گرسنگی می کشند.
نویسنده ها خود کشی می کنند.
نویسنده ها دیوانه می شوند !
هالیوود - چارلز بوکفسکی