ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
جانا به نگاهی ز جهان بی خبرم کن، دیوانه ترم کن
سر گشته و شیدا چو نسیم سحرم کن، دیوانه ترم کن
وای ز چشمه دیدارت، وای ز آتش رخسارت
وای ز چشم افسونکارت چسان مدهوشم من
جز حرف محبت چه شنیدی دگر از من که ببستی نظر از من
ترسم که شوی روز و شبی با خبر از من که نیابی اثر از من
در آتشم از سوز دل و داغ جدایی به کجایی
بازا که غم از دل برود چون تو بیایی چو بیایی
شمعی گریانم من، اشکی لرزانم من
آهی سوزانم من چه دیدی که از من رمیدی
بر من نظری کن یا بر سر خاکم گاهی گذری کن
رهی معیری
پ.ن : با صدای همایون شجریان ، مرهمی است این تصنیف...
توی خلا منطقی ، احساسی ِ مطلق دارم زندگی می کنم ،
اگه بشه اسمشو گذاشت زندگی !
ذهنم در عین جامعیتی که داره متلاشی شده.
اعتقاد در عین بی اعتقادی !
عشق در برابر تنفر !
تا ابد فریاد از انسان....
فریــــــــــــــــــــاد