ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
هیچ مرغی را ندیدی آشیان سوزان شود از درخت زندگی آن بی نوا پران شود ؟
هیچ چشمی را ندیدی بهت را نعره زند با سکوتش بی مهابا گریه را خندان شود ؟
هیچ مردی را ندیدی قامتش از بهر غم خم شده کون و مکان ویران شود ؟
هیچ مستی را ندیدی محض ساعاتی درنگ طرد از وادی هشیاران شود ؟
آشیانم سوختی و قامتم خم شد چو دال بهت این مستانگی با دُرد خم درمان شود !
عشق بی نقص از نقیضان بزرگ عالم است
اندک اندک جام زهر تو همین نقصان شود !
13 شهریور 92
1 بام داد
موندم چی بگم این عالی بود پسر
اصن یه روند خاصی رو طی میکرد . فرقش با باقی شعرات همین بود
آفرین
khoshhalam :)
دوباره میگم این خیلی خوبه
می خوامت !