ازش می پرسم سختت نیست نقاشیاتو می فروشی ؟ یه پک به سیگارش زده ، یکی از نقاشیاشو نشونم داده ، می گه اسمش "خلوتگاه مشروعه" یا به قول شما ازدواج موقت ! حتی نمی دونم کی کشیدمش...
خودم نمی دونم این نقاشیا رو کی می کشم ، چرا می کشم ، چطور می شکم !
اینو گفت و سرش رو انداخت و ادامه داد کشیدنو....
پ.ن 1 : این احوال مردیه که توی خیابون انقلاب نقاشی هاشو می فروشه ! با یه ظاهر ژولیده ، با یه سیگار همیشه روشن.
پ.ن 2 : منو بابت تیترهای مستهجن ببخشید
پ.ن 3 : امروز مسیر انقلاب تا چهارراه ولیعصر رو دوبار پیاده گز کردم ( 18 دفعه ی دیگه هم ظرفیت داشتم )