ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
اول :معجزه ی بخاری هیزم :)
دوم :هر بار که با چشم های خیره ، با دلهره ی ناشی از وسواس دستم رو روی دکمه ی دوربین می گذارم مطمئنم یه روزی حسرت اون لحظه رو می خورم ؛ تنها تضمین زنده موندن اون لحظه فشار یک کلید کوچیکه....
پ.ن : فروردین 92 - به دور از هر تکنولوژی - آلونک باغی در روستای گشایش ، نزدیک شهرستان مراغه
1- خیلی وقته از وبلاگ نویسی دور بودم ، این وبلاگ رو وقتی راه انداختم که "زمزمه ی مرداب" رو با تمام خاطره هاش ، با تمام قصه ها و غصه هاش بستم (برای همیشه) ؛
نکته ی باحال : انگار یه نفر منتظر بوده من وبلاگو حذف کنم ، دوباره زمزمه ی مردابو با همون آدرس و اسم ثبت کرده (راستش وقتی اینو دیدم دلم گرفت.....)
2-احتمالا فکر می کردم (شایدم مطمئن بودم ، نمی دونم) پرده ی اول نمایشنامه ی زندگیو اینجا بنویسم....
3-طول کشید ، اما الان با آرامش نسبی شروع کردم.