بهشت گمشده

دل سرا پرده ی محبت اوست....

بهشت گمشده

دل سرا پرده ی محبت اوست....

دود و عود

اول :معجزه ی بخاری هیزم :)


دوم :هر بار که با چشم های خیره ، با دلهره ی ناشی از وسواس دستم رو روی دکمه ی دوربین می گذارم مطمئنم یه روزی حسرت اون لحظه رو می خورم ؛ تنها تضمین زنده موندن اون لحظه فشار یک کلید کوچیکه....


پ.ن : فروردین 92 - به دور از هر تکنولوژی - آلونک باغی در روستای گشایش ، نزدیک شهرستان مراغه






بعد از مدت ها

 

1- خیلی وقته از وبلاگ نویسی دور بودم ، این وبلاگ رو وقتی راه انداختم که "زمزمه ی مرداب" رو با تمام خاطره هاش ، با تمام قصه ها و غصه هاش بستم (برای همیشه) ؛

نکته ی باحال : انگار یه نفر منتظر بوده من  وبلاگو حذف کنم ، دوباره زمزمه ی مردابو با همون آدرس و اسم ثبت کرده (راستش وقتی اینو دیدم دلم گرفت.....)


2-احتمالا فکر می کردم (شایدم مطمئن بودم ، نمی دونم) پرده ی اول نمایشنامه ی زندگیو اینجا بنویسم....


3-طول کشید ، اما الان با آرامش نسبی شروع کردم.