بهشت گمشده

دل سرا پرده ی محبت اوست....

بهشت گمشده

دل سرا پرده ی محبت اوست....

خیابان انقلاب-خیابان ولیعصر


یک شب

غریب ،

زیر باران ،

تنها ،

به جستجوی تو برخاستم.

بی آنکه بدانم تو کیستی ، اهل کجایی ، چشمانت چه رنگی است ؛

این چه قدرتی است که مرا خستگی ناپذیر می سازد ؟!

تو را شناختم از پیاده آمدنت زیر باران ،

از چتری که بسته بود ،

از بارانی که می بارید ،

تو را شناختم چون برگ ها را لگد نمی کردی ،به سان نوازش درخت ، به سان عشق.

تو را شناختم ار دلهره ی ناگهانی ام  ،

از یخ زدن گونه هایم .

تو را می شناسمت ؛

به بارانی که هنوز می بارد ؛

به تنهایی که هنوز ادامه دارد...








نظرات 1 + ارسال نظر
علی یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:56 ق.ظ http://den.persianblog.ir

وقتی محمد شعر نو میگوید !

2 سال پیش نوشته شده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد