ای که بهار من تویی بی تو ببین خزان شدم هین تو نشانی ام مجو ، غریب بی نشان شدم
بلبل بی گلم مرا نیست دلیل زندگی فقر نگاه تو که شد نیست شدم فغان شدم
بی تو و با روایتت روز و شبم می گذرد رحم نمی کنی ولی نادیِ اَلاَمان شدم
جام شدم به دست تو بوسه ی تو امید من ریختی ام زمین ولی بر قدمت روان شدم
چون به خدا کنم گله؟چون که هنوز عاشقم عشق تو بس مرا که من زنده ی دو جهان شدم
92/1/20
00:30 بامداد
پ.ن : جالبه ، تصمیم میگیری شب رو بیدار بمونی تا درس بخونی ، بعد ، بعد جای درس خوندن می شینی و خزعبلات بالا رو میگی
تا حالا متوجه شده اید که همه ی آثار بزرگ ادبی – موبی دیک ، هاکلبری فین ، وداع با اسلحه ، داغ ننگ ، نشان سرخ دلیری ، ایلیا و اودیسه ، جنایت و مکافات ، کتاب مقدس ، شعر حمله ی بریگادنور – درباره ی این است که انسان بودن چه چیز مزخرفی است ؟
Kurt Vonnegut
پ.ن :کرت ونهگوت (Kurt Vonnegut, Jr) نویسندهٔ آمریکایی بود. آثار او غالباً ترکیبی از طنزی سیاه و مایههای علمی تخیلی است که از میان آنها گهواره ی گریه (۱۹۶۳)، سلاخخانهٔ شمارهٔ پنج (۱۹۶۹) و صبحانهٔ قهرمانان (۱۹۷۳) بیشتر مورد ستایش قرار گرفتهاند. در سال ۱۹۹۹ آستروئید یا سیارک ۲۵۳۹۹ را به بزرگداشت او ونه گات نامیدند.
پ.ن 2 : Photo by Brooke Shaden
پ.ن : کلا" عاشق تذهیب می باشم.واسه همینم ناشیانه سعی کردم یه چیزی در بیارم.
پ.ن 2 : این نقاشی ها رو برای یکی از عزیزترین موجودات روی زمین کشیده بودم؛ حیف که یه کپی ازشون نگرفتم !
پ.ن 3 : کسی کلاس آموزش تذهیب توی تهران می شناسه ؟