-
حط خطی بیست و یکم
جمعه 8 فروردینماه سال 1393 01:47
درمیان من و این دشمن جان جنگ شده قلب من با سپه عشق تو هم سنگ شده شحنه ی عاصی دل ، داده به تو خانه ی دل مهر تو در دل من صاحب اورنگ شده کنم هیهات فراموش ، غم قصه ی تو جوهر یاد تو دیری است که پر رنگ شده نیست جز وصل تو در خاطر من چیز دگر سوز من ناله ی من خوش ز نی و چنگ شده شهر ویرانه ی دل ، وای به کاشانه ی دل چه بگویم که...
-
حط خطی بیستم
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 12:10
منتی برگردنم بنهاده یار کرده ما را با نگاهش بی قرار پلک چون برهم زند صبرم رود ماه شب را چون ببینم در حصار چشم او چون تر شود بیچاره من گم کند خورشید من ابر بهار این چه تشبیهی است بر یارم کنم ؟ ماه و خورشید از عیون اش شرمسار دور او گشتن به جد بی حاصل است من پیاده ناز او کش، او سوار از بزرگی حبیبم بس همین او مثال کوکب و...
-
خیابان انقلاب-خیابان ولیعصر
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 02:27
یک شب غریب ، زیر باران ، تنها ، به جستجوی تو برخاستم. بی آنکه بدانم تو کیستی ، اهل کجایی ، چشمانت چه رنگی است ؛ این چه قدرتی است که مرا خستگی ناپذیر می سازد ؟! تو را شناختم از پیاده آمدنت زیر باران ، از چتری که بسته بود ، از بارانی که می بارید ، تو را شناختم چون برگ ها را لگد نمی کردی ،به سان نوازش درخت ، به سان عشق....
-
خط خطی نوزدهم
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 01:52
تا ابد غافل ازین عاشق ویرانه نشین شو برو و با دگران همسفر و یار و قرین شو من نالایق و سودای تو و خشکی حاصل بر ای گل برو در باغ حریف سرخ ترین شو هوس کعبه کجا یار کجا و من زندیق برو چون قهر خدا سوز دل و داغ جبین شو دل مشتاق تپنده نه چو مرده نه چو زنده برو بر صوت غمت همچو طنین شو تو بتاب ای مه من تابش تو باقی و مانا برو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 14:22
بدین سان هرکسی مجبور شد که در زیرآسمان ها ، تنها و از روزی به روز دیگر زندگی کند طاعون آلبرکامو ترجمه ی : رضا سید حسینی صفحه ی 109
-
خط خطی هجدهم
دوشنبه 9 دیماه سال 1392 02:30
ای بی خبر از حال ما ، پرسش کن از احوال ما ما نان عشقت خورده ایم ، این نیست حق کار ما ما و غرور ما و جنگ ،خواهم بکشتن این خدنگ بی تو ضمیری نیستم بشنو تو این اقرار ما این سیل اشک بی امان ،جاری است بیش از هر زمان پاییز عمر ماست چون ، گفت من و انکار ما ای یار می خواهم تو را ، با کین تو ، با هر جفا فرض و شروطی نیستم امر تو...
-
من هنوز با انتخاب عنوان مشکل دارم !
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 17:38
از جهتی می توان گفت که زندگی او نمونه بود. او در شهر ما و نیز در جاهای دیگر ، از آن مردان نادری بود که جرات ابراز احساسات نیکوی خود را دارند. کوچکترین احساسی که از خود بروز می داد نشانه ی نیکدلی ها و دلبستگی هایی بود که در روزگار ما کسی جرات ابراز آنها را ندارد. از اعتراف به اینکه برادرزاده ها و خواهرزاده هایش را -که...
-
خط خطی هفدهم
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1392 01:20
در پس سوز این خزان بوی تو می دهد جهان گشته ز خاطرات تو هر دو جهان من خزان سایه نهاده ابر غم بر دل بی ستاره ام روشنی نگاه تو چون مه آسمان نهان ریخته برگ خنده از لبان خشک مرده ام خش خش زیر پای تو ز گریه های من نشان خانه ی زاغ ها شده طوسی بی کران من من که سکوت کرده ام به قار قار این و آن گرفته بغض آسمان ز چشم خیس عاشقان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 آبانماه سال 1392 15:33
تـا رفـتــی از کـنـار مــن، ای شـاهِ مـلـک دل صف بسته است لشکر غم پیش و پس مرا
-
عجز واژه
جمعه 24 آبانماه سال 1392 15:28
روث: ازدواج کردی؟ نویسنده: نه. روث: همجنس بازی؟ نویسنده: نه. روث: پس یعنی دوست دختر داری؟ نویسنده: یه چیزی بیشتر از این حرفها. روث: شریک زندگی داری؟ نویسنده: یه چیزی کمتر از این حرفها ! نمیدونم، چهل هزار سال از پیدایش زبان بدست انسان میگذره و هنوز هیچ واژه ای برای توضیح رابطه ای که من دارم بوجود نیومده! نویسنده در...